گناهانم را دوست دارم!
بیشتر از تمام کارهای خوبی که کردهام
میدانی چرا؟!
آنها واقعیترین انتخابهای من هستند!
سید علی صالحی
و تو، گناهِ زیبای منی؛ گناهِ جذاب و خاص و بی نظیر منی؛ گناهِ روزهای جوانی و شب های تنهاییِ منی. گناهِ پر از انرژی و نشاط و شادابی و شوری، که مرا، این منِ بی جان و خسته را، این منِ ساکن و فرسوده و وابسته را، از تمام آزارهای روزگار ناسازگار فراموشی داد و رساند به مطلقِ حیات، به محضِ زندگی، به رغبتِ بقا!
روزها، مفهوم دیگری پیدا کرده اند برای منی که روزهایم ناخودآگاه با یاد تو آغاز می شود. مناسبت ها، حال و هوای دیگری دارند حالا. مخلوطی ممزوج از تخیلات و خاطرات است لحظه های من. اینک اما ،آه!؛ ای شبِ سنگین دلِ نامرد .
اگر ماه بودم به هر جا که بودم
سراغ تو را از خدا میگرفتم
و گر سنگ بودم به هر جا که بودی
سر رهگذار تو جا میگرفتم
اگر ماه بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من مینشستی
و گر سنگ بودی به هر جا که بودم
مرا میشکستی،
مرا میشکستی.
فریدون مشیری
درباره این سایت